12 januari 2010

من؟ آدم؟

زندگی سخت شده باور کن !! باید ساعت نه صبحححح پاشی به پروژه ها برسی... بعد ساعت 12 ناهار بخوری و 1 شب بخوابی ! یعنی دارم آدم می شم؟
..............................................................................................


یه کمک کوچولو هم لازمه واسه این پروژه جدید: کدوم رو ترجیح می دید؟( آقایون محترم اگه واسه خودتون ترجیح نمی دید یه خانوم مدل داف رو در نظر بگیرید سه سوت حلله!!) ء

11 januari 2010

outfit

امروز امتحان پایان ترم الجبرا داشتیم! به خیر گذشت !! همه روز هم به طراحی مدل جدید کاری و بعد هم رفتن و دیدن خونه جدیدی که شاید(!) اسباب کشی کردم گذشت... یک دوشنبه معمولی!


اما امروز اینا رو سر هم کردم و پوشیدم:




و ابته تو این سرمای -15 درجه با یک کت گرم و شالگردن و دستکش و کلاه و... اره

!!!عشقم



!!!یکی بی زحمت این کیف و بخره هدیه بده به من وگرنه مجبورم خودم بخرمش

10 januari 2010

!یه عضو جدید


این کیف امروز به خانواده بزرگ لباس های من اضافه شد و من از همین فردا استفاده اش می کنم با همه این وسایل که جزء ثابت کیف هستند

1 januari 2010

new year 2010



اینم از 00:00 ساعت 1/1/2010

شب خوبی بود

29 december 2009

مهمونی

خوب! بالاخره تموم شد! اینم طراحی آوت فیت(!؟) که من می خوام برای فردا شب بپوشم...
آها .. فردا قراره با بچه های دانشگاه بریم یه شام رسمی به مناسبت سال نو ( که البته من اصلا دلم نمی هواد باهاشون سرود ملیٍ سوئد رو بخونم!!) اما فکر کنم خوش بگذره! اوووم


راستی بنفش رنگ مورد علاقه ی منه !ء

26 december 2009

زندگی سالم!؟

امروز رفتم خرید م با یه بغل سبزیجات و غذای سالم برگشتم خونه! قراره من از اول 2010 فقط سالم زندگی کنم (با یه کم تفریحات جانبی!! ) ببینم چه می کنم


25 december 2009

بابانوئل

امروز من اینجا (یعنی خونه فقیرانه ام ) یه مهمونی کوچولو گرفتم به بهونه شب کریسمس . یه 20 نفر از دوستان بیکار که جمع شده بودیم.. غذاهای بی مزه سوئدی که من درست کرده بودم خوردیم و حرف زدیم


اینجا هم طبق قراره قبلی بابانوئل اومد به بچه های خوب کادو داد!! ( هیچ کی هم شک نکرد بابانوئل خود رامی ماست !!) حتی یه درصد !